سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا! . . . در دیده ام نور و در دینم بینش بنه . [امام صادق علیه السلام]
حسینیان
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حسین

منو بشناس


هیچکس به جز تو ندارم که سرم رو شونش بزارم...که بازمثل ابرای بهار واسش یه دنیا ببارم...


به خدا ..به خدا من خودم رفتنیم...

 

لحظه هام بی تو سواله...!!

 

من این قدر پر دردم که هیچ کی نمیرسه به گردم.. تو که نیستی دیگه خواب تو چشام نیست...

 

هیچ کی باهام نیس به خدا...

 

الان که پیشم نیستی...

 

خیال تو  همیشه... خواب و بیداری منو  ..تا خلوت میعادگاه رویا میبره...!!

 

و دلتنگیم و دیدار میکنه..

 

من به تو میرسم همیشه در نهایت رسیدن..

 

 

در من هزاران گفتنی..اما پریشونم پریشون...!!

 

 

هزار و یک حرف تو دلمه..وقتی که از من دوری..!

 

 

از صبح تا شب از شب تا صبح هی انتظار هی انتظار...


مردم دیگه مردم دیگه...

 

تحمل میکنم...!! میرزه....

 

به خدا کسی از حال من با خبر نیست...

 

.یادت باشه گوش نکنیم به حرف مردم..

 

وای از حرف مردم...

 

خیلیا زندگیشونو سر همین حرف مردم از دست دادن...

 

خیلیا یه عمر طوری زندگی کردن که نمیخواستن....ولی مردم میخواستن..!

 

خیلیا  از خیلی چیزا صرف نظر کردن...به خاطر حرف....حرف...

 

 من همیشه :

 

رویایی رو میبینم که میخوام...

 

جایی میرم که دوست دارم..

 

چیزی هستم که میخوام...

 

اهنگی رو گوش میدم که میخوام...

 

لباسی رو می پوشم که دوس دارم...

 

ارایشی رو میکنم که خودم از دیدنش لذت میبرم...

 

کسی و  دوست دارم که دلم میخواد...

 

به کسی فکر میکنم که فکرش وجودم رو از لذت سرشار میکنه...!!

 

 

که اونم تویی...

 

<><><><><><><><><><><><><><><><>

 

ای خدا....

 

 

دستانم بوی گل میداد...منو به جرم چیدن گل محکوم کردن...

 

ولی هیچ کی نگفت شاید.... گلی کاشته باشم..!!

 

 

<><><><><><><><><><><><><><><><>

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین ( چهارشنبه 83/11/7 :: ساعت 6:38 عصر )
»» حسین

...(مولای عشق)...

علی را وصف در باور نیاید

زبانم هرگز ز وصفش بر نیاید

علی تر کیبی از زیباترین هاست

علی تلفیقی از شیواترین هاست

علی (راز شگفت) روز آغاز

علی یعنی سبکبالی و پرواز

زبان عشق را گویاترین بود

طریق درد را پویاترین بود

دل دریایی اش دریای خون بود

ضمیرش چون شهادت لاله گون بود

صداقت از وجودش رشک می برد

اصالت از حضورش غبطه می خورد

صلا بت ذره ای از همتش بود

شجاعت در کمند هیبتش بود

سلاست در زبانش موج می زد

کلامش تکیه را بر اوج می زد

غبار عشق خاک کوی او بود

عبیر و مشک مست از بوی او بود

علی با درد غربت آشنا بود

علی تنها ترین مرد خدا بود

علی در آستین دست خدا داشت

قدم در آستان کبریا داشت

نوای عشق از نای علی بود

اذان سرخ آوای علی بود

شهادت از وجودش آبرو یافت

شهادت هر چه را دارد از او یا فت

علی سوز و گدازی جاودانه است

علی راز و نیازی عا شقانه است

طپش در سینه اش حرفی دگر داشت

حدیث خوردن خون و جگر داشت

شگفتا عشق از او وام گیرد

محبت آید و الهام گیرد

توان در پیش پایش ناتوان است

فصاحت در حضورش بی زبان است

خطر می لرزد از تکرار نامش

سفر گم میشود در نیم گامش

یورش از ذوالفقارش بیم دارد

تهاجم صحبت از تسلیم دارد

کفش خونین ترین گل پینه را داشت

ضمیرش صافی آئینه را داشت

من اورا دیده ام در بیکرانها

فراتر از تمام کهکشان ها

من او را دیده ام آن سوی بودن

فراتر ز لحظه ناب سرودن

من او را دیده ام در فصل مهتاب

درون خانه مهتابی آب

علی را از گِلِ (لا) آفریدن

برای عشقِ سولا آفریدن

سخن هر چند گویم ناتمام است

سخن در حد او سودای خام است

زدریا قطره آوردن هنر نیست

زبانم را توانی بیشتر نیست

ولی تا با سخن گردد دلم جُفت

بگیرم آنچه آن فرزانه می گفت

علی را قدر پیغمبر شناسد

که هر که خویش را بهتر شناسد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین ( دوشنبه 83/11/5 :: ساعت 7:21 عصر )

>> بازدید امروز: 1
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 10699
» درباره من

حسینیان

» آرشیو مطالب
پیشینه ها

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
عاشورا
دختران
حسین
پرستو
یاسر
پاتوق
ایمیل فارسی

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب